پيوند آيات قرآني، موضوعات و قلمروهاي گوناگوني را در بر ميگيرد و از جمله:
1. پيوند در هدف: آيات قرآن به منظور «هدايت انسان» نازل شدهاند و به تعبير قرآن: (قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِين * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم) (مائده/ 16– 15)
2. پيوند معنايي: آيات قرآن در يك شبكه معنايي قرار ميگيرند. از اين رو، در تبيين و تفسير يكديگر هميار و همراه ميشوند. روش تفسير قرآن به قرآن، بر اين تلقي شبكهاي از آيات وحي متكي است.
3. پيوند آيات نازل در يك زمان: قرآن كريم، نزول تدريجي داشته است. آياتي كه با يكديگر نازل شدهاند، به لحاظ معنايي ارتباطي دقيق و عميق دارند. آياتي كه با هم نازل شدهاند، ممكن است قطعات يك سوره يا حتي تمام يك سوره باشند.
4. پيوند آيات مجاور: سياق، از ابزارهاي شناخته شده تفسيري است. كاربرد سياق، مبتني بر پيوند معنايي آيات همجوار است.
5. پيوند سورههاي قرآن: آيا سوره متأخر با سوره متقدم، ارتباط خاص معنايي دارد؟ اين نكته مورد سخن و گفت و گوي مفسران است. برخي از مفسران و قرآنپژوهان همچون سيوطي1، طبرسي2، و ... آن را پذيرا شدهاند و بسياري ديگر، آن را مورد پذيرش قرار ندادهاند.
6. پيوند آيات يك سوره: اين نكته كه آيا آيات يك سوره، در انسجام و پيوست ويژه معنايي قرار دارند، از مباحث اساسي است كه در دهههاي اخير مورد توجه ويژه قرار گرفته و رويكردهاي تفسيري و نگاشتههاي مستقل بر اين مبنا، تأليف و نشر يافته است.
در پيوستگي يا ناپيوستگي آيات يك سوره، چند نظريه وجود دارد:
ديدگاه اول: تنها آياتي كه نزول همزمان دارند، تناسب و ارتباط دارند. برابر اين ديدگاه، اگر سورهاي در پنج مرحله نازل شده، بايد پنج ارتباط متفاوت داشته باشد. همچنين ممكن است در يك سوره، يك آيه به تنهايي نازل شده باشد و در نتيجه نه با آيات قبل و نه با آيات بعد ارتباطي نيابد.3
ديدگاه دوم: هر سوره، به اعتبار موضوعات متفرقه، تقسيمبندي و فصل گذاري ميشود. برابر اين ديدگاه موضوعات کلان هر سوره، فصول آن را تعريف ميكند. تفسير نمونه از تفاسيري است كه اين ديدگاه را ميپذيرد و در ابتداي هر سوره، محتواي آن را به چند بخش تقسيم ميكند و در هر بخش، عنوان كلي و آيات مربوطه را مينويسد.
ديدگاه سوم: هر سوره، از «وحدت در عین كثرت» برخوردار است. اينكه رشتهاي واحد، آيات متفرق را در مجموعهاي منسجم و غير پراكنده قرار ميدهد.
تبيين موضع و موضوع نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن، نيازمند يادآورد نكات زير است:
1. وحدت موضوعي در برخي از سورههاي قرآن مورد ترديد و انكار نيست. در برخي از سورههاي كوتاه يا سورههايي كه يكباره نزول يافتهاند، موضوع واحد در آيات سوره، ظاهراً مورد توافق است.
2. مدافعان نظريه، از «جامع واحد» در «آيات سوره» سخن ميگويند. تعبيرات از اين قدر جامع، متفاوت است. گاه از آن با عنوان «موضوع»4 و گاه با عنوان «جان و روح سوره»5 و گاه با عنوان «مقصد» يا «غرض» يا «اهداف»6 و ... تعبير شده است. اين تعابير، عليرغم پارهاي از تفاوتهاي دقيق، ميتواند ناظر به يك نكته باشد. اينكه آيات متفرق و موضوعات پراكنده، با رشتهاي به يكديگر متصل ميشوند.
3. رونق نظریة وحدت موضوعي سور به سده اخير باز ميگردد. در ميان پيشينيان، «بقاعي» (م 885 ق) در كتاب «نظم الدرر في تناسب الآيات و السور» از مفسراني است كه ارتباط آيات را از منظر موضوع و غرض واحد سوره بررسي ميكند.
در سده معاصر، مفسران و قرآنپژوهان متعدد اين ديدگاه را پذيرفتهاند، ناموراني را در اين مجموعه ميتوان نام برد:
شيخ محمد عبده،7 رشيد رضا،8 محمد مصطفي المراغي،9 صابوني،10 سيدقطب،11 عزت دروزه،12 سعيد حوّي،13 ثنوي،14 حميدالدين فراحي،15 امين احسن اصلاحي،16 علامه طباطبايي،17 و ... .
همچنين در ميان قرآنپژوهان و نويسندگان علوم قرآني، آثار مستقل در اين زمينه نگاشته شده و يا در فصولي مستقل، به اين موضوع پرداختهاند. نگاشتههايی همچون التمهيد في علوم القرآن،18 اهداف كلّ سورة و مقاصدها،19 چهره پيوسته قرآن،20 نظم قرآن،21 ساختار هندسي سورههاي قرآن22 و ... .
ديدگاه پيوستگي موضوعي سورههاي قرآن، نتايج و پيامدهاي مهمّي را در حيطة قرآنپژوهي در پيوست داشته و دارد. به گوشههايي از مهم ترين دستاوردهاي اين نگرش، اشاراتي كوتاه خواهيم داشت:
1. فلسفة چينش آيات در سوره: يكي از پرسشهاي مهم در علوم قرآن، چگونگي تدوين قرآن و تفاوت ترتيب فعلي قرآن با ترتيب زماني نزول آيات است. اينكه آيات به ترتيب تاريخي نزول گرد نيامدهاند، آيات مكي در كنار يكديگر و آيات مدني در مجموعهاي متمايز قرار نگرفتهاند، فاصله زماني نزول در آيات كنار هم رعايت نشدهاند و آيات ناسخ در سورههاي مؤخّر از آيات منسوخ ذكر نگرديدهاند و ... .
براي اين پرسش، نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن، پاسخي معقول ارائه ميكند. اينكه چينش آيات در كنار يكديگر، با توجه به «موضوع هر سوره» بوده و نظم آيات در يك سوره، بر اساس گونة پرداخت به آن موضوع اتفاق افتاده است. با اين نگرش، منطقي مينمايد كه آيات مكي در سورههاي مدني و يا بالعكس آمده باشند. چه اينكه موضوع واحد، آيات نازل در فاصله زماني متفاوت را در كنار يكديگر قرار داده است.
2. حكمت تعداد آيات در سوره: تعداد آيات سورههاي قرآن، يكسان نيست. از سوره كوثر (با 4 آيه) تا سوره بقره (با 287 آيه). ناهمساني آيات سور، پرسش ديگري است که در مباحث علوم قرآني مورد توجه قرآنپژوهان بوده است. به نظر ميرسد كه نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن، ميتواند پاسخي معقول و پذيرفتني به علل ناهمساني تعداد آيات سور باشد. چه اينكه بر شالوده بلاغت قرآني، موضوعات سور اقتضائات گوناگون داشتهاند. در برخي از سورهها، موضوع با آيات معدود و محدود، پردازشپذير بوده است و در برخي از سورههاي ديگر، گستره موضوع چنان بوده كه با دهها و صدها آيه، شاخ و بر خود را نمايانيده است.
3. نقد مستشرقان و شبههسازان: پراكندهنمايي قرآن، دستاويزي براي شبههسازان ـ و از جمله گروهي از مستشرقان ـ شده است كه بيان قرآني را با اجمال و ابهام توصيف سازند. با تعبيراتي همچون: فاقد تجانس، انسجام، نظم معنايي دروني و یا بدون طرح و نقشه در درون يك سوره و در كليت قرآن و ... از قرآن ياد كنند. اين نگاه، طبعاً وجوه اعجاز بياني قرآن را مورد پرسش قرار داده و اين وجه بنيادين از كلام وحي را با چالش اساسي مواجه ميسازد.23
نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن ـ و تلاش مفسراني كه به اين ديدگاه تعلق دارند ـ پاسخي مبنايي به اين پرسش و شبهه است. اين نكته كه هر سوره، موضوع واحد و مشخصي داشته و آيات در آن محور قرار دارند، آيات و سورههاي قرآن را به مرواريدهاي گرانباری ترسيم ميكند كه گرچه ممكن است رشته و بند ظريف به ديدگان نيايد، اما دُرّهاي شاهوار را در يك كنار گرد آورده است.
4. تقويت نگرش كل گرايانه در تفسير: يكي از نقدهاي جدّي بر غالب تفسيرهاي قرآني، حاكميت نگرش تجزيهگرايانه تفسيري است. عموم تفاسير مدون، به مباحث مرتبط به يك آيه (يا چند آيه كه همگرايي مضموني دارند و در كنار يكديگر قرار گرفتهاند) ميپردازند و بر اساس رويكرد، دانش، سليقه و ... به برداشتهايي تربيتي، فقهي، ادبي و ... از آيه و يا آيات موردنظر دست مییابند.
نگرش تجزيهگرايانه به آيات قرآن، آسيبهاي جدّي در «فهم ناب قرآني» داشته و نگرشهاي فرقهاي، تأويلي و ... به تفسير قرآن، از اين شيوه متأثر گرديده است.
در قرن اخير، رويكرد اصلاحي، كه با بازگشت به قرآن و نوفهمي قرآني همراه بوده، به نگاه كل گرايانه در فهم قرآن تأكيد ميورزد و آن را مقدمهاي بر فهم تازه از قرآن ميشناسد. در اين نگاه، چند روش قرآنپژوهي مورد تأكيد يا تأسيس قرار گرفته است: روش تفسير قرآن به قرآن، رويكرد سيستمي به قرآن و نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن.
دكتر شحاته در منهج تفسيري امام محمد عبده مينويسد:
«يكي از اصول نه گانه عبده در روش تفسير كه بر آن تكيه داشت، وحدت موضوعي سورههاست.»24 پس از عبده، در ميان مفسران نامور ـ كه به وحدت موضوعي سورههاي قرآن معتقد بودند ـ نام آشناياني از جريان اصلاح فكر ديني را ميتوان مشاهده كرد: رشيد رضا، محمد مصطفي المراغي، شلتوت، سيد قطب، حميد الدين فراحي، امين احسن اصلاحي و علامه طباطبايي.
نامهاي شاخص فوق، نشان ميدهد كه چگونه نگرش اصلاحي تفسيري ـ اجتماعي، به منظور تقويت نگاه كل گرايانه در تفسير- و فاصله يابی از چارچوب محدود نگاه تجزيهاي ـ به نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن دلبستگي نشان داده است.
5. كاركردهاي تفسيري: با پذيرش وحدت موضوعي سورههاي قرآن، در فرض دستيابي به موضوع و مقصد سوره، كليد زرين در اختيار قرار ميگيرد كه كاربردهاي گوناگون را در قلمروی تفسير آيات يك سوره ميتواند داشته باشد. از جمله:
ـ ايجاد شبکه معنايي در آيات به ظاهر متفرق يك سوره. اين نكته، كه روشنترين كاربرد تفسيري نظريه است، هم در ساحت ترجمه قرآن (در گونههاي مختلف آن) و هم در ساحت تفسير، تحوّلي روشن ميتواند ايجاد كند.
ـ تعيين پارهاي از احتمالات تفسيري و رفع اختلافات برداشتها با ارجاع به موضوع و مقصد سوره.
ـ نقد برخي از روايات تفسيري در پرتوي موضوع سوره.
ـ ارزيابي اسباب نزول آيات باتوجه به موضوع سوره.
و نكات ديگري كه در صورت باروري بهتر نظريه، ميتوان به ثمرات آن دست يافت و از آن خوشه چيني داشت.
نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن بر مباني و پيش فرضهايي استوار است. برخي از اين نكات تصريح شدهاند و برخي ديگر در ادبيات و تبيين نظريه، خود را نماياندهاند. از جمله ميتوان به نكتههای زير اشاره داشت:
الف) توقيفي بودن آيات سوره: بيان، استدلالها، نتايج و پيامدهايي كه در نظريه وحدت موضوعي ديده ميشود، مبتني بر پذيرش اين نكته اساسي است كه آيات يك سوره، هم در اصل حضور و هم در ترتيب حضور در يك سوره، به اشاره وحي صورت گرفته و تابع جهد و اجتهاد بشري نبوده است.
همان گونه كه قرآنپژوهان ميدانند، در گسترة توقيفي بودن مصاحف موجود، آراء متنوعي وجود دارد. برخي اين دامنه را چنان گسترده ميدانند كه حتي رسم الخط كلمات قرآن را نيز مشمول آن ميدانند. برخي ديگر ترتيب سور و آيات را به ترتيب موجود مصاحف توقيفي ميدانند و جمعي دايره توقيفي بودن را در سورهها (تعداد و ترتيب آيات) مسلّم ميدانند، اما ترتيب سور را غيرتوقيفي ميشمرند و ... .
مدافعان نظريه وحدت موضوعي سورهها، اين نكته را مسلّم ميانگارند كه تعداد و ترتيب آيات يك سوره توقيفي است و میتوان بر آن ادله عقلي، نقلي اقامه كرد. به نوشته يكي از ايشان: «توقيفي بودن ترتيب آيهها و سورهها، يكي از مباني، بلكه اصل و اساس اعتقاد به پيوستگي قرآن است.»25
به نظر ميرسد كه اين اصل مبنايي، هنوز ميتواند مباحث درخور نظري را در پي داشته باشد. چه اينكه، ادله مستند، هنوز گفت وگوهايي را بر ميتابد. به عنوان نمونه تمسّك به آياتي همچون (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)(حجر/٩) شايد بيش از حفظ اصل آيه را به اثبات نرساند (و اينكه از آيه استفاده شود كه هر آيه جايگاه خاص داشته است، دور ظاهر است). همچنين آياتي همچون: (إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ) (قیامه/١٧) و ...
ب) ناسازگاري بلاغت با پراكندگي: مدافعان نظريه پيوستگي موضوعي سورهها، گويا باورمندند كه موضوعات متفرق، غيرمنسجم و پراكنده با اصول بلاغت زباني ناسازگار است.
يكي از مدافعان نظريه، ابراز ميدارد:
«يكي از مباني بحث، اين است كه آيا پيوستگي، يك ضرورت برای كتاب آسماني است، آيا جسته جسته بودن و تنوع موضوعات در يك سوره به معناي ناهمخواني و از همگسيختگي غيرقابل قبول است؟»26
اين مبنا نيز همچون مبناي پيشين، نيازمند تأملات وسيعتر و عميقتر در دو ساحت است:
اولاً: آيا بلاغت با پراكندگي موضوعات ناهمساز است؟
همان گونه كه ميدانيم، سبكهاي ادبي كه بر جريان سيال ذهن و تداعي معاني استوارند، رمانها و مكتوبات آشفته نما را ارائه ميكنند، اما ضمن مقبوليت در پارهاي از مخاطبان، ناسازگار با بلاغت و فصاحت تلقي نشدهاند.
ثانياً: آيا زبان قرآني با سبك زبان بشري هماهنگ است؟!
اين پرسش بدان معناست كه آيا نميتوان ماده و صورت كلام وحي را چنان دانست كه به رغم آشفته نمايي، خلاف بلاغت به نظر نميرسد. نكتهاي كه اگر در كلام انساني اتفاق ميافتاد، خلاف بلاغت بود؟!
ثالثاً: آيا بلاغت از اصول قطعي و جاودانهاي تبعيت ميكند؟ آيا ميتوان ذوق شناسي كلاسيك را معيار سنجش دائمي و ابدي قرار داد؟
اين پرسشها و سؤالات مشابه، ميتواند مبناي زيرساخت نظریه را با چالشهايي مواجه كند.
نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن ـ عليرغم رهآوردهاي مثبت كه از آن ياد شد ـ با چند مسئله اساسي مواجه است:
الف) شفاف سازي نظريه: نظريه در وجوه سلبي خود شفافيت لازم را دارد. اينكه آيات يك سوره، گرچه زمان نزول متفاوت دارند ولي موضوعات پراكنده را دنبال نميكنند، اما در حيطه ايجابي، ديدگاهها و رويكردها هنوز شفافيت و وضوح لازم را پيدا نكردهاند. پرسشهاي زير، بخشي از سؤالات اساسي است كه به نظر ميرسد تأمل لازم درباره آن ديده نميشود و گاه رويكردهاي متفاوت را از معتقدان به نظريه وحدت ميتوان ديد:
ـ آيا يك سوره ميتواند به دو موضوع، مثلاً توحيد و نبوت بپردازد يا حتماً بايد تك موضوع باشد؟
ـ دايره تعريف از «موضوع واحد» چيست؟ به عنوان نمونه آيا «ربوبيت» و «حكمت» خداوند، دو موضوع است يا يك موضوع؟
ـ آيا هر سوره، بايستي به موضوعي متفاوت و متمايز از موضوع سوره ديگر بپردازد؟ يا ميتوان پذيرفت كه دو يا چند سوره به موضوع واحد پرداخته باشند؟
پرسشهاي فوق ـ و سؤالات ديگر ـ به واسطة عدم شفافيت نظريه، پديد ميآيد و عملاً مفسران و قرآنپژوهان معتقد به نظريه وحدت را، گرفتار ابهام، تناقض و يا تعارض ميكند.
ب) مدلّلسازي: باورمندان به نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن، دلايل و قرائني براي اثبات ديدگاه خود آوردهاند. اساسيترين دليل مدافعان، توقيفي بودن ترتيب آيات قرآن است. اقتضاي حكمت خداوند و نيز بلاغت قرآن از نكات ديگري است كه مطرح كردهاند (تفصيل اين استدلالها را در مقالات همين شماره نشريه ملاحظه ميكنید و نيز ر.ك: ش 55 – 54، ص 206 به بعد).
اين ادله و غالب ادلّه ديگر كه در كتابها و مقالات آمده است، عمدتاً با اين پرسش اساسي مواجه است كه اگر وجه محتمل و معقول جايگزين شود، بنياد دليل بر باد خواهد بود. به عبارتي اگر مخالفان نظريه بتوانند احتمال معقولي را براي ترتيب فعلي آيات سورههاي قرآن اقامه كنند، بدون آنكه به وحدت موضوعي متوسّل شوند، دليل مخدوش و باطل خواهد شد. عين اين سخن دربارة اقتضاي بلاغت و يا حكمت نيز مطرح است. حال از آنجا كه هماره طرح چنين احتمالات موجّه، ممكن و متصور است، عمده دلايل طرفداران نظريه، از بيثباتي و تعليق مزمن رنج ميبرد.
كوتاه سخن آنكه به نظر ميرسد كه طرفداران نظريه، اولاً بايستي در ذكر دلايل، به تفكيك شواهد از دلايل بپردازند. ثانياً دلايل تنجيزي را از دلايل تعليقي تفكيك سازند و ثالثاً در استحكام و اتقان دلايل تنجيزي بكوشند.
ج) فرايند كشف: با فرض پذيرش نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن، اصليترين پرسش آن است كه چگونه ميتوان به آن «موضوع واحد» دست يافت؟
طرفداران نظريه، راههاي گوناگوني را براي كشف موضوع سوره بيان داشتهاند. از جمله: سياق سوره، اسم سوره، آيات آغازين سوره، آيات پاياني سوره، فضاي نزول، شأن نزول، مكيـ مدني بودن سوره، واژههاي كليدي و پركاربرد در سوره و ... .
در ارتباط با روشهاي فوق، چند تأمل جدّي وجود دارد:
اولاً: صحت و درستي برخي از عناصر ميتواند مورد بازبيني و دقت قرار گيرد. به عنوان نمونه در مورد نام سوره، با توجه به چند و چونهايي كه در تاريخ نامگذاري سور قرآني است، و همچنين در مورد آيات آغازين و پاياني سورهها.
ثانياً: در فرض تعارض مفاد اين عناصر با يكديگر چه بايد كرد؟ به عنوان نمونه اگر مفاد آيه آغازين و آيه پاياني دو موضوع را مطرح ميكردند؟ يا مفاد واژههاي پركاربرد با شأن نزول و يا سياق سازگاري نداشت و ... . به عبارتي ديگر: در شرايطي كه عناصر ياد شده، مفادهاي متفاوت يا متناقض را در كشف موضوع سوره توليد ميكنند، راه علاج و مرجع رفع ابهام يا تعارض چيست؟
ثالثاً: مقولاتي همچون «سياق»، كه اتفاقاً از عناصر مهم و مورد ارجاع موافقان نظريه است، هنوز از شفافيت لازم كاربردي برخوردار نيست. اين نكته، به ويژه در سورههاي طولانيتر كه با موضوعات پراكندهتر مواجهند، بيشتر خود را مينماياند.
د) اختلافات مفسران: نكته ديگر، كه در چالشهاي فرا روي نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن ديده ميشود، ديدگاههاي متفاوت و گاه متعارض طرفداران نظريه وحدت در ارائه موضوع يك سوره است.
به عنوان نمونه، در تعريف و تبيين موضوع و غرض سوره «ملك» (سوره 67) انظار و آراء زير ابراز شده است:
1. ربوبيت عامه الهي (الميزان)
2. مالكيت و حاكميت مطلق الهي (في ظلال القرآن)
3. مباني توحيدي اعم از ربوبيت و مالكيت (من وحي القرآن، تفسير الفريد، تفسير البصائر)
4. پرورش حالت خشيت از خدا و خضوع در برابر او (من هدي القرآن، نظم الدرر في تناسب الآيات و السور)
5. بيان راه سعادت و نيكبختي (صفوة العرفان)
6. بيان تعاليم اسلامي و غفلت زدايي از مردم (تفهيم القرآن) 27
تنوع آراء نشانگر آن است كه نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن، هنوز نتوانسته است با معيارهاي مفهوم، منطقي و مورد وفاق نسبي به كشف موضوع سور بپردازد. گرچه همان گونه كه برخي از مدافعان نظريه ابراز داشتهاند، عدم سابقه جدّي نظريه در اين نكته تأثير اساسي داشته است. اما در مجموع، فاصله جدّي نظريه با كاربرد را نشان ميدهد.
هـ) مدل سازي: نظريات با مدلهاي عملياتي، كاربردي ميشوند. نظريه وحدت موضوعي سورهها، نيازمند چونان مدلهايي است، و الاّ در سطح توصيههايي كلان متوقف ميماند. برخي از مدافعان نظريه، تلاش كردهاند كه مدلهايي ارائه كنند و يا نظرياتي را كه از آن بتوان مدل در آورد، تبيين نمايند.
به عنوان نمونه، با تأكيد بر بسامد واژگان در كشف موضوع سوره، اظهار داشتهاند:
«موقعيت كلمات و كميت آماري آنها در سوره و نسبت آن با كلّ قرآن ميتواند مبنايي براي شناخت بهتر پيامهاي سوره گردد. فرضاً اگر حجم يك سوره 5% كلّ قرآن باشد، به طور طبيعي بايد از هر واژهاي به همان نسبت در سوره به كار رفته باشد، اما اگر اين نسبت مثلاً تبديل به 50% (10 برابر) شده باشد، نشان ميدهد تأكيد و تمركز سوره روي واژه مورد نظر زياد است و ميتوان آن را به عنوان ملاك و معياري مورد بررسي قرار داد. به عنوان مثال در سوره نساء كلمات وصيت، ولد، يتامي، منافقين، سبيل و ... بيش از ساير سورههاي قرآن به كار رفته است، از اينجا پي ميبريم كه اين سوره روي خانواده و ارحام و مردمشناسي و راهيابي بيشتر توجه دارد.»28
همان گونه كه مينگريد، شيوه فوق تلاشي براي مدلسازي عملياتي از فرايند كشف موضوع در سورههاي قرآني است.
مدل ياد شده ـ كه بر بسامد واژه و ميزان نسبت آن با ديگر سور است ـ با چند پرسش اصلي مواجه است. نكتة نخست آنكه اگر چند واژه و بسامدشان افزون شده بود، مانند آنچه در سوره نساء يادآور شدند، آيا در آن سورهها به تعدد اغراض و موضوعات ميرسيم؟ يا در اين صورت مخالف با بنياد نظريه خواهد بود. نكته ديگر آنكه در اين مدل، واژههاي همگراي مفهومي در كنار يكديگر قرار گرفتهاند (ولد، يتامي، وصيت ...) حال دايرههاي همگرايي در اين مدل چيست؟
يكي ديگر از مدافعان نظريه، با تأكيد بر عنصر سياق، مراحل زير را پيشنهاد ميكند:
1. بر اساس معناي صريح آيات، عنواني را براي آنان برميگزينيم.
2. از مجموع عناوين چند آيه، عنوان كليتر تنظيم ميكنيم.
3. عناوين كلي را در چند محور فرعي دستهبندي نموده و آنها را تحت عنوان فصلهاي سوره مشخص ميكنيم.
4. حد جامع و قدر مشترك فصلها را با كمك ساير ابزارهاي كشف هدف، به دست آورده و به عنوان غرض اصلي سوره معرفي ميكنيم.
5. عناوين آيات، عناوين محورهاي كلي و فصلهاي سوره را در يك نظم منطقي به هدف اصلي مرتبط نموده و نمودار محتوايي سوره را ترسيم ميكنيم.29
مدلسازي فوق، همچون نمونه پيشين، با پرسشها و اشكالاتي همراه است.
نخست آنكه در انتخاب عنوان براي يك آيه، و عنوان كليتر براي چند آيه، با چه تزاروس و اصطلاحنامهاي (كه معارف وحي را پوشش دهد) حركت ميكنيم؟ آيا فهم و سلايق در انتخاب عناوين مطرحند يا ملاكهاي مورد وفاق نسبي وجود دارند؟
نكته مهم ديگر در دستيابي به قدر مشترك فصلهاست. در اين مدلسازي، همچنان اين نكته اساسي مبهم و مغفول ميماند كه چگونه ميتوان از عناوين فرعي (كه تعبير فصلهاي سوره را پيدا كردهاند) به محور كلّي دست يافت!
موارد فوق و ابهامات مطرح شده نشان ميدهد كه هنوز نظريه وحدت موضوعي، با مدلسازي كاربردي فاصلهاي اساسي دارد.
***
مطالب فوق، به معناي خدشه و يا كاستن از اهميت نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن نبوده و نيست، بلكه بدان معناست كه اين نظريه مهم و اثرگذار، هنوز ميتواند مورد گفتوگوهاي دقيقتر قرار گيرد و انظار قرآنپژوهان را به خود متوجه سازد.
بازگشايي اين موضوع ميتواند از يك سو اهميت بحث را بار ديگر بازنمايي كند و از سوي ديگر با نقد و ايرادهاي متقابل، مباني و آثار و نتايج ديدگاه را با مداقّه جدّيتر مواجه سازد.
1- سيوطي، رسالهاي دارد به نام تناسق الدرر في تناسب السور و در آن به مناسبات سورهها با يكديگر ميپردازد.
2- امين الاسلام طبرسي در مجمع البيان، به ارتباط و تناسب ميان سورهها معتقد بوده و آن را در تفسير هر سوره، مورد توجه قرار ميدهد.
3- شهيد بهشتي بر اين نظريه تأكيد دارند و مينويسند:
«هيچ لزومي ندارد كه تمام آيات يك سوره با هم ارتباط داشته باشند، بلكه تنها بين آياتي كه در يك مرحله نازل شدهاند، ميتوان به دنبال تناسب و ارتباط بود.» روش برداشت از قرآن، شهيد بهشتي، انتشارات هادي، 1360ش، ص12 – 15.
4- به عنوان نمونه: ر.ك: محمد البهي، التفسير الموضوعي للقرآن الكريم، (كه منظور مؤلف، همان نگرش موضوعي به سورههاي قرآني است) و يا حجازي، محمد محمود، الوحدة الموضوعيه في القرآن الكريم، قاهره، 1390ق.
5- مدني، محمد، المجتمع الاسلامي كما تنظمه سورة النساء، ص 5.
6- شحاته، عبدالله محمود، اهداف كلّ سورة و مقاصدها، مصر، 1990م.
7- رشيد رضا، تفسير القرآن الحكيم، و المنار، بيروت.
8- همان.
9- مراغي، احمد مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، 1418ق.
10- صابونی، محمد علي، صفوة التفاسير، بيروت، 1406ق.
11- سيد قطب، في ظلال القرآن، بيروت، 1386ق.
12- دروزه، محمد عزه، التفسير الحديث، بيروت، بي تا.
13- حوي، سعيد، الاساس في التفسير، قاهره، 1412ق.
14- ثنوي، اشرف علي، بيان القرآن، كراچي و لاهور، 1353ق، (متن به زبان اردو، يادداشتها به زبان عربي)
15- فراحي، حميد الدين، مجموعه تفاسير و تفسیر14 سوره، گردآورنده: امين اصلاحي، لاهور، 1973م.
16- اصلاحي، امين احسن، تدبر قرآن، لاهور، 1980-1967م ( ج8) برای رهيافت تفسيري دو مفسر اخير . ر.ك: سيد علي آقايي، انسجام قرآن؛ رهيافت فراحي ـ اصلاحي در تفسير، نشرية پژوهشهاي قرآني، ش 50-49، ص 215-259
17- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، تهران، 1363ش.
18- معرفت، التمهيد في علوم القرآن، قم، 1415ق.
19- شحاته، عبدالله محمود، مصر، 1990م.
20- ايازي، سيد محمد علي، تهران، 1380ش.
21- بازرگان، عبدالعلي، تهران، 1372ش.
22- خامه گر، محمد، تهران، 1382ش.
23- به عنوان نمونه: ر.ك. حسن عباس، فضل، قضايا قرآنيه في الموسوعة بريطانية، عمان، 1998م.
24- شحاته، عبدالله محمود، اهداف كل سوره و مقاصدها، 27.
25- ايازي، سيد محمد علي، چهره پيوسته قرآن، 166.
26- همان، 176.
27- خامه گر، محمد، ساختار هندسي سورههاي قرآن، 215.
28- بازرگان، عبدالعلي، نظم قرآن، ج 1، ص 10.
29- خامه گر، محمد، ساختار هندسي سورههاي قرآن، 120.